آنيسا خانم به مهد كودك ميرورد
مرخصي ماماني از اول مهر تموم ميشه منم بايد برم مهد كودك پيش دوستاي جديد و خاله هاي مهربون
صبح زود مامان منو بلند ميكنه و لباس ميپوشونه بعدشم سوار ماشين ميكنه من ماشين سواري و دوست دارم ولي تازگيا يه چيزي خريدن كه مامان منو ميذاره روش و كمربندم و ميبنده من دوسش ندارم ميخوام توي بغلش بشينم ولي نميشه آخه داره رانندگي ميكنه ماماني ظهر مياد دنبالم بازم صندليبعدشم من اينطوري ميشم و دسته آخر هم تا برسيم
ولی واقعا چرا؟؟؟؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی