حمام كردن انيسا
صبح كه پاشدم مامان بهم لباس پوشوند و با بابايي رفتيم خونه مامان جون نمي دونستم مي خوان چيكار كنن يدفعه مامان اومد و همه لباساي كه پوشونده بودو در آورد آخه چرا پوشوندي پس. بعد من و برد يه جايي واي حموم بود اينا چيه ميريزين رو سرم ترسيده بودم ولي اصلا گريه نكردم بعد از اينكه از حموم اومدم بيرون خيلي خسته بودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی