دومين مسافرت من به خلخال
چهار ماهه كه شدم بازم ديدم مامان داره لباسارو جمع ميكنه آخ جون باز م مسافرت اين سري بابا نيومد من با مامان و باباجون و مامان جون رفتم دلم براي بابام تنگ ميشه خيلي دوسش دارم. داشتيم ميرفتيم عروسي آخ جون عروسي تارسيديم مامان من و برد حموم و خوشگلم كرد
مامان لباسامو پوشوند كه بريم عروسي
بعدشم يه لباس ديگه پوشوند آخه چرا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی